ماماني تو دانشگاه
سلام پسر كوچولوي ماماني. الان كه دارم برات مي نويسم تو دانشگاهم و بعد از يك سال دنبال كارهاي تسويه حسابم آمدم. چه مامان تنبلي داري ني ني. توپولي من امروز كه آمدم شما مثل يه عروسك كوچولو خواب بودي. بابا جون ساعت 9 آمد پيشت كه من بيام به كارام برسم. واقعاً دستش درد نكنه خيلي براي دوتامون زحمت مي كشه. خدا كنه اذيتش نكرده باشي ني ني گلوي مامان. تازه بايد از اين به بعد بايد كمك كني كه بتونم واسه دكتري بخونم. مي دانم كه گل پسري و مي زاري كه من به كارام برسم، ولي خب ني ني اي ديگه، اونم يه ني ني وروجك و شيطونك. عزيزم دوست دارم و دلم برات يه ذره شده. ...
نویسنده :
مامانی
13:19