بدون عنوان
سلام مامانی. هر چی نوشته بودم پاک شد پسری.
قند عسلی انقدر خوابم میاد که نگو. داشتم یه مقاله واسه یه مجله می فرستادم. چه عجب مامانی یه کار علمی هم کرد. گل مامان دعا کن که چاپ بشه.
می خواستم برم لالا کنم که دیدم دلم نمیاد واسه شما چیزی ننویسم. ماه مامان امروز یه چیزی فهمیدم به قول خودت درین درین
گل پسر من داره یه دندون اون ته تهای دهن قشنگش در میاره واسه همین هم انقدر جیغ جیغو شده. البته جیغ جیغو و لجباز.
مامانی امروز حسابی زحمت کشیدی و عینک آفتابی و دوربین مامان رو به خدمتشون رسیدی. البته نه اینکه دم دستت باشه ها. من واقعاً نمی دونم که از ته کمد چه طوری اونها رو بیرون آوردی. کلی از دستت عصبانی شدم، دعوات کردم. شما هم که استاد گول مالیدن سر مامانی، اومدی گفتی مامانی ببخشید، دیگه از این کارها نمی کنم، بعدشم دو تا بوس منو کردی و به قول خودت آشتی دیگه.
جگر طلا خیلی دوست دارم و به اندازه همه شیطنت هات می خوامت
. واقعاً دارم از خواب می میرم قند عسلی. شب به خیر
اینم یه چند تا عکس از عسل مامان واسه اون هایی که به من می گن تنبل خانم.
این کت مال بابایی علی آقاست. محمد کوچولو دوست دارم.
این لباس ها رو هم بابایی براش خریده
فدات بشم خواننده کوچولو
آخه از تو قابلمه غذا می خورن؟
این عکس هم تو شماله. رستوران گشنیز
اینجا هم شماله نی نی. جنگل آب پری
اینجاهم شماله. خونه خودمون
آخه رو اپن می شینن. دوست دارم ماه من
ببین چه خوشگل بستنی می خوری.
بای بای پسری.