سونو NT فندق خان

سالم نی نی های ناز مامانی. حالتون امیدوارم همیشه و همیشه خوب باشه.

دیروز بالاخره شش مهر شد و من با مامان جون رفتیم بیمارستان پارس برای سونو چون بابایی کار داشت و نتونسته بود بیاد. یک ساعتی طول کشید تا نوبت من شد. یه کوچولو اضطراب داشتم. وقتی رو تخت خوابیدم و دکتر دستگاه روی شکمم گذاشت وای خدای من باورم نمی شد یه نی نی ناز شیطونک تو مانیتور آمد که مدام دست و پاش رو تکون می دادو ورجه وورجه میکرد. قربونت بشم نی نی کوچولوی من خیلی بزرگ شده بودی. دکتر گفت رشدت خوبه و قدت 5 cm و 6mm شده. عالیه فکر کنم شما هم مثل داداشی قد بلندی ها.

بعدشم دیگه پشتتو به مانیتور کردی و خوابیدی، دکتر هم کلی با دستگاه روی شکم من زد تا شما یه بار دیگه لطف کنی و برگردی و پدر شکم مامان در آمد. بالاخره برگشتی و دکتر هم سریع اندازه هایی رو می خواست گرفت، بعدشم دست کوچولوی شما رو نشون داد که تو دهنت بود و داشتی اونو می خوردی. راستی جنسیتتم یه کم زود بود که بفهمیم ولی صدای قلبت و شنیدم خیلی محکم و مردونه مثل داداشی.

من که از شیطنت هات فکر کنم نی نی ما پسملیه.

الان که دارم می نویسم دلم برات تنگ شد.

بعدشم یه آزمایش خون دادم و قرار شد جوابش رو یه هفته دیگه بفرستن خونه.

وقتی برگشتیم خونه علی  آقا دوید تو پله ها و داد می زد مامانی نی نی رو آوردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟

الان که دارم می نویسم وروجک خان خوابن. از فردا کلاس نقاشی اش شروع میشه، هر چند که می گی نمیرم. راستی داداشیی برات یه اسم انتخاب کرده و می گه باید اسمش عباس باشه. اصلاً نمی دوم چرا، علی آقاست دیگه.

یه خبر دیگه اینکه امروز تولدمه. 32 سالم تموم شد. خیلی بزرگ شدم ها.

شما دو تا فرشته کوچولو بهترین هدیه تولد مامانی هستید. دوستتون دارم سه تاتون رو( بابا، علی، فندق)