دندون ایمانی/اولین جلسه دبستان مفید
سلام پسملی های مامان. فداتون بشم عزیز ترین های من
اول از همه یه خبر: بالاخره آقا ایمانی دومین دندون مرواریدیش بعد از تحمل درد و رنج های بسیییییار در آمد.
مبارک باشه جوجو. فسقلی با همون یه دندونی که داشتی انقد مامانی رو گاز می گرفتی که نگو، حالا خدا به داد برسه.
جیگمر مامان چند روز دیگه یازده ماهت تموم میشه و به سالگرد تولدت نزدیک میشیم، این روزهای شما کلا پر میشه با بازی با داداشی و بابا جون. خدا رو شکر عاشق داداشی هستی و کلا صبح تا شب دارید با هم بازی می کنید.
و اما علی آقا، این ماه به لطف مامانی مهد نمیری چون هم من و هم مامان جون کلی کار داریم .
علی گلم، چند هفته پیش دبستان مفید پیش ثبت نامت کردم، دیروز برامون جلسه گذاشتن، من و شما و بابایی با هم رفتیم. کلا یه مدرسه خاصیه، سبک خاصی هم برای تدریس داره. اصلا اونجا از میز و نیمکت و برنامه کلاسی و تکلیف خبری نیست. ظاهرا قراره اونجا فقط به شما خوش بگذره. اولش که رفتیم چسبیده بودی به من و بابایی ولی یه نیم ساعتی که گذشت رفتی پیش یه خانم مربی و با بچه ها شروع کردی به بازی. کلی بهت خوش گذشت و گفتی من فقط همین جا میام، چون من درس و نوشتن دوست ندارم.
عزیزدلم باورم نمیشه که علی کوچولوی ما انقدر بزرگ شده و از چند ماه دیگه قراره بره مدرسه.
پسرم دعا می کنم همیشه و همه جا توی زندگیت موفق باشی و عاقبت بخیر بشی.
برای مامانی هم دعا کن پسر گلم.
علی و ایمان خوبم با تمام وجود دوستتون دارم.