بزرگ مرد کوچک
سلام عروسک ها. خوبید عزیز دل های مادر.
چند روز پیش مامان و بابا وپسملی ها داشتیم آماده می شدیم که بریم بیرون. تو ساختمان یه نی نی ای داشت بلند بلند گریه می کرد. علی مامان دم در ایستاده بود و یههو گفت مامان این ایمان داره گریه می کنه، گفتم نه عزیزم. بعد علی گلی یه نگاهی به من کرد و گفت مامان، منم دارم گریه می کنم. من کلی خنده ام گرفت. قربونت بشم که هنوز انقدر نی نی هستی اونوقت ما فکر می کنیم چقدر بزرگ شدی.
می دونی گلم چون هزار ماشااله قدت خیلی بلنده همه فکر می کنن خیلی بزرگی در صورتی که هنوز 5 سالت تموم نشده.
هر چند که از نظر رفتاری و عقلی خیلی هم از سنت بزرگ تری.
دوستت دارم بزرگ مرد کوچکم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی